یک عاشق ایرانی

زمان می گذرد و زمانه پیر می شود
تنها یاد توست که هر ثانیه
در دلم جوانه می زند
تو تکرار می شوی و من
هر روز بشوق حضورت
دلتنگ می شوم
تیک تاک ثانیه ها
به وقت قرار عاشقیست
ساعتم را به وقت دلم کوک کرده ام
چون ثانیه ها را
تند تند می شمارد

یک عاشق ایرانی

بیـــا بـــاران
زمین جای قشنگیست
کوچه ها دلتنگ توهستن
غباری سیاه بر دل مردم نشسته
اینجا همه چشم انتظار بوسه ی خدایند
بیـــا بـــاران
پیاله های ما خالیست
اینجا تمام حس ها مرده اند
ببر با خود این غبار گناه را
بیـــا بـــاران
من از جنس زمینم
سیاهی روی من گواه نیست
سنگی دل های مان
از طوفان وسوسه هاست
بیـــا بـــاران
تنها هوس شیرین ما
بوی نم خاکست
بوی تازگی
بوی رحمت خدا

یک عاشق ایرانی

خواستم به پدرم هدیه بدم اما دیدم

بهترین هدیه برای پدرم اولاد صالح بودنه

خدایا کمک کن این هدیه رو بهش بدم

 

یک عاشق ایرانی

 

نامردی ها هم چنان ادامه دارد
جای پنجره های مهربانی، دیوارهای غرور میگذارند
دروغ ها به رنگ صداقت زیباتر میشوند
دوست،گاه دشمن میشود
خاطره ها فراموش میشوند
و تردید، ایمان را نابود میکند
روزگار بدیست نازننین!
اما بگذار بر تیرگی  دلتنگی هایت عشق بتابد
چرا که هنوز میشود مهربانی را
در سطر سطر نگاه یک "عاشق ایرانی" خواند!

 

یک عاشق ایرانی

 

در شب آرزو ها

آرزو دارم

آرزوی کسی باشم

که آرزویش را دارم

اللهم عجل لولیک الفرج

یک عاشق ایرانی

آرزوی برادرانم اینکه همتون به آرزو های قشنگتون برسین

 

یک عاشق ایرانی

سلام من بعد چند روز از سفر برگشتم هورا
به قول دوستام شدم مارکوپولو چشمک
تو این مدت خیلی با خودم فکر میکردم متفکر
به اینکه همیشه برا دوستام از ته قلبم دعا کردم فرشته
چون معتقد بودم دعای برادر مومن برای برادر مومنش مستجاب میشه
(البته من کجا و مومن بودن کجا) خیال باطل
یاد اون دوستی که بهم خیانت کرد افتادم قهر
الآن ازدواج کرده خیلی هم شاده تعجب
هرچند که مانع شد من ازدواج کنم و با اینکارش بهم خیانت کرد و البته خواست خدا بود و اون یک بهانه بود از خود راضی
و خدا رو شکر که خدا این مانع رو فرستاد فرشته
اما از ته قلبم براش دعا کردم زود تر ازدواج کنه فرشته
میدونین همیشه بهش حسادتم میشد منتظر
چرا؟ سوال
چون یه دوستی مثل من داشت که برادرانه براش هر کاری می کرد بدون چشم داشت قلب
حتی براش رفتم جایی خواستگاری خجالت
درسته اون خوب جواب محبت هامو نداد و قبل این ماجرا بارها قلب منو شکسته بود اما دوستم بود دل شکسته
الآنم خوشحالم که ازدواج کرده لبخند
بیاین همیشه برا دوستامون دعا کنیم برا خوشبختیشون بغل
شاید یکبار یکی از ته قلب برا ماهم دعا کرد فرشته


               رشته ای برگردنم افکنده دوست

                        


    کاش
    عشق هم
    کپسولی داشت
    شاید خیانت ریشه کن می شد
    برای همیشه

 

قلبم را در میان راه

برایت به نشانه گذاشته ام

تا بیابی خانه یار را

از ضربانی که به زمین لرزه می اندازد

قلب بی قرارم برای تو میتپد

زود بیا تا دنیا ویران نشده

 


 

سحرگاه

صدای بال فرشته ها

باز مرا از خواب بیدار کرد

شاید حسادتشان شد

به دیدن رؤیای تو در خواب

ببین چقدر عزیزی

که فرشته ها از عرش تا فرش

برای حسادت به تو

بال بال می زنند

 


مانند آب جاری
صیقل دادم
سنگ های مسیر رود را
تا بگویم
با تمام سختی ها
زندگی جاریست
زیر درخت بید
کنار شقایق ها
زیر آسمون خدا

با چشمک ستاره ها
بازهم عاشق می شوم
با تمام وجود

 

 

 

 

 



تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, | 13:49 | نویسنده : حسین |


که در لحظه های خاکستری
در انتظار طلوع خورشید است

در حضور واژه های بی نفس
صدای تیک تیک ساعت را گوش کن
شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنیین شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است

از از دست تو امشب دلم تک می زند

به شماره ی دلت ای یار پیامک می زند

هی تو میسکال بینداز و دلم را مشغول کن

همراه اول هم به ما هی پیامک می زند

 

همکلاسی غم های منـــ

چه زود گذشت ترم باهم بودن

شاگرد اول عشق تو شدی و من

باز هم مشروط چشمــــانت شدم

خدایا

پنجرهای احساسم را باز گذاشته ام

تا نسیم ملکوتیت را بر مشامم استشمام کنم

کاش لایق مهمانیت در زیر بارش رحمت آسمانت باشم

 

سلام به دوستای عزیزم

حتما این پست من رو تا آخر مطالعه کنید

و ازتون میخوام این پست رو به همه اطلاع رسانی کنید

در ادامه مطلب منتظر نگاه گرم همه شما هستم فرصت رو از دست ندین


¸¸.•*´•. ادامه مطلب

 

 

 

کوله بار غم هارا برمی داریم
به شکرانه دیدار دوست
یک سبد گل دعا
به تبرک یادش
یک بغل توبه بی ریا
با بوی عطر ارغوان
هنگام شنیدن صدای عشق
از گلدسته های عبودیت
به مهمانی یار می رویم



تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, | 13:40 | نویسنده : حسین |

می دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
 مثل آسمانی که امشب می بارد....
 و اینک باران
 بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
 و چشمانم را نوازش می دهد
 تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم  صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد
 سکوت را نوازش می دهند
 و جای خالی آدم های شب نشین را
 با نگاهی معصومانه پر می کنند  برای يك بار پريدن ، هزار هزار بار فرو افتادم

هيچ وقت رازت رو به کسي نگو. وقتي خودت نميتوني حفظش کني
چطور انتظار داري کسي ديگه‌اي برات راز نگهداره

هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد، اما همه آنها دوست دارند به " بهشت " بروند...
اما ای انسانها... برای رفتن به " بهشت " ... اول باید مرد

سايت پيچك دات نت با ارائه خدمات جالب و متنوع در خدمت تمام  مترسک ناز می کند
 کلاغ ها فریاد می زنند
 و من سکوت می کنم....
 این مزرعه ی زندگی من است
 خشک و بی نشان
فارسی زبانان جهان است



تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, | 13:25 | نویسنده : حسین |
صفحه قبل 1 صفحه بعد